به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، علی ستاری در یادداشتی نوشت، دنیای امروز دنیایی است که میراثدار جنایتهای بزرگی بوده است این جنایات همیشه دارای دو رو بوده است، یک جانی و یک قهرمان!
ما همیشه قهرمانان را تمجید کردهایم اما خیلی وقتها سکوتمان و عدم موضعگیریمان موجب شده است که در صفبندی حق و باطل در جایگاه خوبی قرار نگیریم؛ چرا که در مصاف حق و باطل میانهای وجود ندارد و اتفاقا در این جدال آنهایی حد وسط را میگزینند به جانیان جرات میدهند تا به جنایتپیشگیِ خود ادامه دهند.
در ماجراهای سال ۶۱ هجری خیلیها دلشان با امام حسین علیهالسلام بود اما عزلتگزینی و به میدان نیامدن آنها، موجب شد که خونِ ولی خدا شریک شوند و همین به میدان نیامدنشان بود که به یزید و ابنزیاد جرات داد تا چنان عرض اندامی در صحرای کربلا کند.
شاید اگر طرفداران امام یا همان گروهی که بعد از شهادت امام به توابین معروف شدند قبل از شهادت امام به اندازه طرفداران یک جریان سیاسی، از خود کنش نشان میدادند؛ در امتحان و ابتلای کربلا مردود نمیشدند.
خیلیها هم بودند که در لشکر دشمن بودند و همه تیرهایشان را به آسمان زدند اما به هر حال سیاهه لشکر دشمن بودند و تأثیرگذار!
اینها را نوشتم که اولا به خودم و ثانیا به همه آنهایی که این مطلب را میخوانند و یا در نشر آن مشارکت میکنند بگویم!
بیتفاوت نبودن ما ولو اینکه سلاح در دست نگرفته باشیم هم تاثیر دارد چرا که سلاح هر شخصی متفاوت است و به قول یکی از اساتید؛ هنر امام این است که هر کس را در استعدادهایی که دارد رشد میدهد و به کار میگیرد!
همه که نمیتوانند زهیر بن قین، مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر باشند!
همه ما نمیتوانیم حاج قاسم سلیمانی باشیم اما همه ما در وجودمان یک حاج قاسمِ پنهان داریم که اگر رشد و پرورشش دهیم به عالیترین سطح در استعداد خود خواهیم رسید.
پس موضعگیری ما، روشنگری و تببین ما، کنشگری و مطالبهگری ما تاثیر دارد و حداقلش این است که نشان خواهد داد ما کدامین سمت ایستادهایم.
در ماجرای عملیات تروریستی کرمان و شهادت هموطنانمان خیلیها موضع گرفتند و خیلیها نسبت به موضع بقیه موضع نشان دادند، خیلیها به خیابان آمدند و این به خیابان آمدن و مشتهای گره کرده یعنی آقای استکبار که برای مصاف با ما برنامهریزی میکنی؛ سیاهه ما این است که میبینی اگر یک صدم از این سیاهه در برابرت سلاح به دست بگیرد روزگارت را سیاه خواهد کرد چنانچه بخش کوچکتری از این امت در تحت عنوان محور مقاومت نفست را گرفته است.
همه کارهایی که از راهپیمایی و تجمع و نوشتن و روشنگری و ... گفتیم همه و همه ابزارهایی است که تاثیرش در رویایی با نبرد پست مدرنیته دنیای استکبار خود را نشان میدهد.
جنگ پست مدرن نبردی است که استراتژی مسلط و وجه غالب در آن، استفاده از ابزار و اقدامات نرم افزاری با بهره گیری از تکنولوژی پیشرفته است؛ در این جنگ، از اقدامات سخت افزاری به صورت تاکتیکی و مقطعی در درون استراتژی های نرم افزاری استفاده میشود.
رژیم صهیونیستی در این نوع از جنگ تلاش دارد غیر نظامیان را در عرصه نبرد برای پیشبرد اهداف نظامی و ایدئولوژیکاش به کار بگیرد؛ غیرنظامیانی که لازم هم نیست صهیونیست باشند اما برآیند فعالیتها و حتی سکوتهایشان کمک به جبهه صهیونیستی خواهد بود.
بخواهیم همه فهمانهتر بگوییم صهیونیست به دنبال تربیت قومی است که در بهترین حالت حتی اگر دست از اعتقادات دینیشان هم برنداشتند سرشان به دینداری خودشان گرم باشد و کاری با آنچه در میدان میافتد نداشته باشند.
صهیونیست به دنبال تربیت ورژن بروزشدهی کوفیان سال ۶۱ هجری در بدترین حالت هستند و در بهترین حالت مطلوب آنها کسانی است که دقیقا شبیه خودشان باشند، دروغ را بستایند و از جهل لذت ببرند!
البته این که گفتیم شبیه خودشان به این معنی نیست که سردمداران استکبار و صهیونیست انسانهای جاهلی هستند، آنها برای هزار و یک منافعی که از بد بودن دارند، حضور در جبهه باطل را پذیرفتهاند و آگاهانه برای خدمت به شیطان، جنایت پیشه کردهاند.
وقتی به هرم قدرت جهانی نگاه کنیم خواهیم دید که در پایینترین قسمت هرم، یعنی قسمت دهم گلهای از گوسفندان قرار گرفتهاند، گلهای گوسفند نهایت لطفی است که شیطانپرستی، فراماسونری، استکبار و صهیونیست به انسانهای جهان دارند و همین نگاه را هم نسبت به پیروان خود دارند.
مسیح علینژاد، علی کریمی، نازنین بنیادی و همه آنهایی که از اقدامات صهیونیست خوشحال میشوند کجای دایره قدرت قرار دارند، آنها فقط گوسفندان خوبی هستند که هر جا که چوپان اراده کند دهانشان را باز میکنند.
دنیایِ این شکلی مطلوب صهیونیست است و بر همین اساس وارد جنگ پست مدرنیسم با تمام جهان و ملتهای مسلمان شده است.
در نبرد پست مدرن حضور در عرصه.ی نبرد واژهها و جنگهای مجازی و تأثیر رسانه ها بر سرنوشت نبرد، به کار گیری علوم رایانهای و سرمایه گذاری وسیع در زمینه ی ایجاد مراکز انیمیشن سازی، تولید بازی های کامپیوتری و ... به عنوان راهبرد اصلی در دستور کار قرار میگیرد.
در واقع در این نوع جنگ استکبار نیروهای خود را به جای نفوذ دادن به خاک سرزمین هدف، در همان سرزمین پرورش میدهد و از گهواره او را هدف میگیرد تا روزی که به نقطه کنشگری رسید یا یک نیروی آماده به اقدام باشد و یا یک نیروی خنثی و بیتفاوت!
حتما در واکنشهه به اقدام تروریستی اخیر کرمان دیدهاید که جریاناتی به دنبال تطهیر چهره رژیم صهیونیستی و رفع اتهام از آنها بودند؛ در یک استدلال دیدیم که میگفتند این اقدام کار اسرائیل نیست چرا که آنها در عملیاتهایشان به شکلی عمل میکنند که انسانهای بیگناه کشته نشوند.
این گزاره در حالی از ذهن یک استاد دانشگاه یا یک دانشجو ترویج میشود که رژیم صهیونیستی از ابتدای آغاز عملیات طوفانالاقصی تاکنون بیش از ۲۳ هزار نفر را به شهادت رسانده است که بیش از ۱۰۰ نفر از آنها خبرنگار بودهاند و طبق اعلام منابع رسمی در پی عملیاتهای رژیم صهیونیستی روزانه ۱۶۰ کودک جان خود را از دست میدهند.
این در حالی است که این طیف از افراد؛ ترجیح میدهند حتی چشمان خود را بر روی گزارشات سازمان ملل متحد نیز ببینند چرا که طبق گزارشات منتشره دستیار دبیرکل سازمان ملل در آخرین نشست شورای امنیت در سال ۲۰۲۳، از افزایش تلفات در کرانه باختری، از جمله در میان کودکان ابراز تاسف کرده و گفته است: بسیاری از فلسطینی ها به ویژه در طولکرم و جنین بر اثر تیراندازی اسرائیل کشته شدهاند.
نکته دیگری که باید متذکر شویم در رابطه با دردنمایه تمدن غربیِ امروز که ادامه شرپرستیهای کهن است این است که به قول استاد حامد کاشانی،" همهی تمدّنِ الحادی، ایجادِ غفلت است"
مثال واضح و امروزی برای تصویرگریِ غفلت؛ " دوربین " است؛ دوربین یک نقطهای را به عنوان مرکز در نظر میگیرد و با زوم کردن روی آن نقطه درصد جاهایی را که نمیبیند را بالا میبرد یعنی هر چه دوربین بیشتر زوم شود جاهای بیشتری از دید او خارج میشود.
البته این موضوع برای این دستگاه ضعف محسوب نمیشود اما برای آدمی ضعف است که یک جا را ببیند و چند جا را نبیند، به یک جا دقّت کند و نسبت به چند جا بیتوجّه باشد...
این دوربین مثالِ کلِ تمدن غربی است، تمدن غرب برای تمام دنیا غفلت یا همان گوسفند بودن را میخواهد؛ نتیجه همان شعری که مستر جیکاک برای فریب مردمان مناطق نفت خیز میخواند؛" تو که مهر علی مِنِ دلته- نفت ملی سی چنته؟! "
تمدن غرب به دنبال تربیت انسانیهایی است که به راحتی بتوان آنها را استثمار کرد، انسانهایی که برایشان فرقی نداشته باشد انحصار توتون و تنباکو و قند و شکرشان دست چه کس باشد!
این تمدن میخواهد اجازه فکر کردن را از انسان بگیرد و به همین دلیل هم است که میزان تولیدات در این تمدن آنقدر زیاد است که بتواند ۲۴ ساعت ما را درگیر کند.
معنای فارسیترِ غفلت فراموشی است و به قول وحید یامینپور در ماجرای فکر آوینی برای بشر امروز هر چيزي که ایجاد فراموشی کند ارزش دارد، از جمله سینما و فیلم که باعث شده انسان با شریک شدن در تجربیات شخصی دیگران خود را فراموش کند و لذت ببرد...درست مانند مواد مخدر و الکل که با تغییرات فیزیولوژیک زمینه غفلت و فراموشی را فراهم میکند.
انتهای پیام